شهید سرفراز سردارحاج محمود ستوده

محل تولد: فسا
شهرستان: فسا
استان: فارس
 
نام پدر: .
تحصیلات: دیپلم
متولد: 1335/06/09

سوابق ورزشی:

ورزش های پهلوانی
رشته ی ورزشی:
ورزشکار
عنوان ورزشی:
60
مدت فعالیت:
ورزشکار- مربی
درجه و رتبه ی تخصصی:

نوع آثار ورزشی باقیمانده:

0
تعداد مدال قهرمانی:
0
تعداد حکم قهرمان:
0
تعداد کاپ قهرمانی:
0
احکام قهرمانی در سطح شهرستان:
0
در سطح استان:
0
در سطح کشوری:
0
در سطح بین المللی:
0
در سطح ملی:

مشخصات ایثارگری:

48 به ماه
مدت حضور در جبهه
پاسدار رسمی
نوع عضویت:
شرق دجله
محل شهادت:
1363/12/26
تاریخ شهادت:
 
 
جانشین لشکر33 المهدی
مسولیت در جبهه:

وضعیت کنونی:

 
 
دفن شده
وضعیت پیکر شهید:
فسا
شهرستان:
فارس
استان:
شهدای خیرآباد
نام گلزار:
خیرآباد
روستا:
قطعه:
بلوک:
 
 
1363/012/2
تاریخ دفن:

وصیت نامه:

چهارمین و آخرین وصیتنامه شهید بسمه تعالی خدایا! این عزیزان را که بهترین هدایای امت ماست به پیشگاهت بپذیر. (امام خمینی (ره) ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص. به درستی که خداوند دوست می‌دارد کسانی را که در راهش، چون دژی محکم صف بسته و پیکار می‌کنند. خدایا! برای چهارمین‌بار وصیت‌نامه‌ام را تعویض می‌کنم و ۴ سال است از جنگ تحمیلی می‌گذرد و در این مدت طولانی که در جبهه شرکت کرده‌ام شهادت را نصیبم نکردی. البته شکی نیست که تا به حال لیاقت شهادت نداشته‌ام و در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم به شهادت رسیده‌اند. خدایا! به من کمک کن لیاقت شهادت در راهت را پیدا کنم و باز با خجالت و شرمندگی آخرین وصیت‌نامه باشد که می‌نویسم. به نام خدا؛ به‌نام او که همه چیزم اوست. زندگی ام اوست و زنده به اویم. به‌نام او که از اویم و بدنم از اوست. رفتنم از اوست، یادم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست، معبودم اوست، مقصودم اوست، امیدم اوست.‌ای همه چیزم! به یادت هستم، به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود و، اما راجع به خودم، برادران و خواهران، این دنیا، دنیای آزمایش است و همه می‌دانید که هیچ کدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت. فقط مواظب باشیم که پرونده ما سفید باشد و با روی سفید و پرونده کامل و با معدل ۲۰ خودمان را آماده کرده باشیم. از همه شما برادران و خواهران می‌خواهم که اگر خدای ناخواسته از من ناراحتی دیدید و حرفی شنیدید که ناراحت شده‌اید، مرا ببخشید. البته، من هم با دلی پر از درد و ناراحتی از این دنیا رفتم، و هر کس که مرا به هر عنوان ناراحت کرده کار ندارم، به هر شکل و هر عنوان ناراحت و نگرانم کرده، من او را خواهم بخشید. از خداوند می‌خواهم که هم من و هم شما را ببخشید و به راه راست هدایت‌مان کند. و، اما پدر و مادر و خواهران و برادرانم! پدر جان! همیشه در راه اسلام قدم بردار و شهادتی که نصیب فرزندت شده نعمتی از طرف خداوند بدان و خدا را شکر بگو و مرا حلال کن. مادر جان! خوشا به حالت که چنین فرزندی در راه اسلام تربیت کردی و تو بودی که همیشه افتخار می‌کردی که فرزندانت در جبهه هستند، پس حالا هم افتخار کن که فرزندت در راه اسلام به شهادت رسیده؛ افتخاری بالاتر از افتخار اول. از شما می‌خواهم که مرا حلال کنی. و، اما تو همسرم! می‌دانم که برایت همسر خوب و باوفایی نبودم، اما مطمئن هستم که تو مسلمان واقعی هستی و همسری خوب و باوفا برای من بودی؛ خلاصه، مرا حلال کن و ببخش. از خداوند می‌خواهم و تو هم بخواه که صبر و مقاومت به تو عنایت فرماید تا بتوانی هر دو فرزند عزیزم یعنی سمیه و مهدی، نور چشمانم را در راه اسلام تربیت کنی و فرزندی که در راه است و چند ماه آینده به دنیا می‌آید، البته با سلامتی شما، در صورتی که شهید شدم، اگر پسر شد نام او را محمد و اگر دختر شد نام او را بگذار زینب و درس مقاومت به او بده و به سمیه درس مقاومت و حجاب و تربیت اسلامی بیاموز و به مهدی عزیزم، درس صبر و مقاومت و ایستادگی و جوانمردی و شهادت و شهامت در راه اسلام بیاموز و بگو که باید اسلحه افتاده از دست پدرت را برگیری و به جنگ با دشمنان اسلام بروی. در آخر از تو همسر مقاوم و صبور می‌خواهم اگر توانستی، روزی که می‌خواهند دفنم کنند، چند دقیقه حتی اگر ۵ دقیقه هم که شده، چند کلمه‌ای صحبت کن تا خداوند به صبر و استقامت تو بیافزاید. در پایان، از تمام برادران و خواهرانم می‌خواهم که مرا ببخشید و حلالم کنند و از کلیه برادران تیپ قهرمان المهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف می‌خواهم که این مدتی که به‌عنوان خدمتگزار در خدمت‌شان بودم به خصوص فرمانده محترم خودم، جناب آقای اسدی فرمانده محترم تیپ، همگی مرا ببخشند و حلام کنند و همگی شما عزیزان را به خدا می‌سپارم. خدا یار و نگهدارتان باشد. به امید زیارت کربلا و قدس عزیز، خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. والسلام، بنده حقیر محمود ستوده، مورخه

زندگی نامه:

زندگی نامه شهید حاج محمود ستوده شهریورماه ۱۳۳۵ شمسی در یکی از روستا‌های شهرستان فسا در خانواده‌ای مذهبی، متدین و عاشق اهل بیت، چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره ابتدایی در روستا، راهی شهرستان فسا شد و در هنرستان‌های این شهر تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند. وضعیت مالی خانواده به دلیل فقر اقتصادی منطقه و تنگنا‌هایی که از جانب عوامل رژیم ستمشاهی برای مردم مستضعف آن دیار روا داشته بودند، باعث شد که او از سنین نوجوانی به‌منظور کمک به امر معاش خانواده، در کنار تحصیل به همراه پدرش به کار کشاورزی و دامداری بپردازد. او برای والدینش احترام خاصی قایل بود و از محبت به آن‌ها دریغ نمی‌ورزید و سعی می‌کرد حقوق آن‌ها را به بهترین شکل رعایت کند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان تظاهرات مردمی در روستای محل سکونتش «خیرآباد» (از توابع شهرستان فسا) دستگیر و مورد ضرب و شتم عوامل رژیم منفور پهلوی قرار گرفت. او علاوه بر فعالیت گسترده سیاسی، به‌طور جدی در جریانات سیاسی شهر نیز نقش موثری داشت و در سازماندهی مردم منطقه و جذب آن‌ها (با توجه به اعتماد مردم نسبت به او) بسیار کوشا بود. از اولین پیشتازان جهاد با پیروزی انقلاب اسلامی به منظور حفظ دست آورد‌های انقلاب اسلامی به عضویت هسته‌های اولیه کمیته انقلاب اسلامی در آمد. پس از مدتی به سازمان جوانمردان (که توسط ژاندارمری و به منظور مقابله با توطعه اشرار ایجاد شده بود) پیوست و در فعال کردن این تشکیلات نقش بسیار مفید و ارزنده‌ای را ایفاد نمود. پس از آن با عضویت در سپاه به خیل عظیم پاسداران توحید پیوست. به گفته مسئولان مافوق او در این نهاد مقدس؛ بینش عمیق فکری، استعداد مناسب نظامی، سرعت عمل و اخلاق حسنه شهید ستوده، از وی شخصیتی قوی و موثر ساخت و جوهره وجودی‌اش را شکوفا کرد. او از جمله پاسداران مخلص و عاشقی بود که در خدمت نظام و امام عزیز (ره) در طول مدت حضورش در سپاه به عنوان خدمتگزاری صادق و پرتلاش، سربازی شجاع و وفادار، لحظه‌ای درنگ نکرد و با تمام وجودش در راه تحقق آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی تلاش کرد همواره در ماموریت‌های حساس و مخاطره آمیز از هرگونه جانفشانی دریغ نداشت. شهید «محمود ستوده» از اوایل درگیری در کردستان، جزو اولین گروه‌هایی بود که همراه تعدادی دیگر از برادران به آن دیار رفت و، چون کوهی استوار، در مقابل گروهک‌های وابسته مزدور ایستاد و دلیرانه به دفاع از حریم اسلام و قرآن پرداخت.
زندگی نامه شهید حاج محمود ستوده محمود ستوده در شهریور ماه ۱۳۳۵ در یکی از روستاهای شهرستان فسا متولد شد. ضعف مالی خانواده باعث شد او از سنین نوجوانی به منظور کمک به امر معاش خانواده، در کنار تحصیل به همراه پدرش به کار کشاورزی و دامداری بپردازد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان تظاهرات مردمی دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. با پیروزی انقلاب، به عضویت هسته های اولیه کمیته انقلاب اسلامی در آمد. پس از مدتی به سازمان جوانمردان (که توسط ژاندارمری و به منظور مقابله با توطئه اشرار ایجاد شده بود) پیوست و در فعال کردن این تشکیلات نقش بسیار مفید و ارزنده ای ایفا کرد. پس از آن، با عضویت در سپاه به خیل عظیم پاسداران پیوست. ایشان از اوایل درگیری در کردستان، جزو اولین گروه هایی بود که همراه تعدادی دیگر از برادران به آن دیار رفت. با شروع جنگ تحمیلی و اعزام نیرو به جبهه نبرد، پس از طی دوره فشرده آموزش نظامی در شیراز، به عنوان اولین گروه اعزامی از فسا و به عنوان فرمانده گردان، راهی منطقه جنوب شد که به علت خیانت بنی صدر نتوانستند به موقع از خرمشهر و آبادان دفاع کنند. بعد از خلاصی از مهلکه آب های بندر ماهشهر که بدون آذوقه مانده بودند، خود را به ایستگاه ۷ آبادان رساندند. پس از شکستن محاصره آبادان، وی بنا به ضرورت، راهی جبهه کرخه نور شد. او سلحشورانه در عملیات و نبردهای متعددی در جنوب از جمله فتح المبین، بیت المقدس و رمضان شرکت کرد و به دلیل همین رشادت ها و استعداد درخشان و خلوص، پس از عملیات رمضان به سمت جانشینی فرمانده تیپ المهدی (عج) منصوب شد. در عملیات والفجر ۲، خیبر و بدر نیز نقش بسزایی داشت و با دلاوری خود در عرصه های نبرد حماسه آفرید. در عملیات پیروزمندانه بدر در شرق دجله، متجاوزان عراقی پاتک سنگینی به فرماندهی سرلشکر عدنان خیر الله (که با بالگرد شخصا پاتک را هدایت می کرد) آغاز کردند. حدود ساعت یک بعد از ظهر بود که شهید ستوده پس از بازگشت از سرکشی به خط مقدم، بر اثر برخورد گلوله مستقیم تانک به سنگر هدایت عملیات، مجروح و با پیکری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست. از وصیت نامه شهید .. خدایا برای چهارمین بار وصیت نامه ام را تعویض می کنم و چهار سال است که از جنگ تحمیلی می گذرد و شهادت نصیبم نکردی و در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم به شهادت رسیده اند. خدایا به من کمک کن که لیاقت شهادت در راهت را پیدا کنم و باز با خجالت و شرمندگی، آخرین وصیت نامه ام باشد که می نویسم: به نام خدا، به نام او که همه چیزم از اوست، زندگی ام اوست و زنده به او هستم. به نام او که بودنم از اوست، رفتنم از اوست و … ای همه چیزم به یادت هستم، به یادم باش که بدون تو، هیچ و پوچ خواهم بود. خدایا به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی، موفق شوم که جز این، چیزی نمی خواهم. برادران و خواهران! این دنیا، دنیای آرامش است و همه می دانیم که هیچ کدام ما، ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت. فقط مواظب باشیم پرونده ما سفید باشد…

تصاویر:

فیلم و صوت:

خاطرات:

پس از شکستن محاصر ه آبادان بنا به ضرورت، راهی جبهه «کرخه نور» شد و در کنار دیگر همرزمان به مصاف با دشمن بعثی پرداخت. در این منطقه، خطر حمله دشمن به مواضع خودی به حدی بود که یکی از همرزمان شهید نقل می‌کند: تا زمانی که در منطقه کرخه نور بودیم هرگز نشد حتی یک شب شهید ستوده بدون پوتین استراحت کند و هر لحظه آمادگی کامل برای هجوم به دشمن در او وجود داشت. او سلحشورانه در عملیات و نبرد‌های متعددی در جنوب از قبیل فتح المبین، بیت‌المقدس و رمضان شرکت داشت و به دلیل همین رشادت‌ها و استعداد درخشان و خلوص، پس از عملیات رمضان به سمت جانشین فرمانده تیپ المهدی (عج) منصوب شد. از آن به بعد نیز همچون گذشته با وجود مشکلات زیاد و گرفتاری‌های خانوادگی، جنگ را در راس امور خود قرار داد و با همین انگیزه هرگز جبهه را ترک نکرد. در عملیات والفجر ۲، خیبر و بدر نیز نقش به سزایی داشت و با دلاوری تمام در عرصه‌های نبرد حماسه آفرید. دجله می‌دید که دریا شدی‌ای چشمه‌ی نور... و سرانجام عملیات بدر و شرق دجله، وعده گاه دیدار بود و: «وعده‌ی دایدار، نزدیک است یاران! مژده باد روز وصلش می‌رسد، ایام هجران می‌رود» در عملیات پیروزمندانه بدر در شرق «دجله»، نیرو‌های لشکر ۳۳ المهدی (عج) مواضع حساسی را در آن سوی آب تصرف کرده بودند و خود را برای هجوم آماده می‌کردند. متجاوزین عراقی پاتک سنگینی را به فرماندهی سرلشکر عدنان خیرالله (که با هلیکوپتر شخصاً پاتک را هدایت می‌کرد) آغاز کردند. برادران لشکر با مقاومت خود پاتک آن‌ها را سرکوب کردند. حدود ساعت ۱ بعدازظهر بود که سردار رشید اسلام، سرلشکر شهید حاج محمود ستوده پس از بازگشت از سرکشی به خط مقدم، بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانک به سنگر هدایت عملیات، مورد اصابت قرار گرفت و با پیکری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست و به وصال جانان دست یافت و عاشقانه به آرزوی دیرینه خود رسید و: «عاشقان را عشق فرمان می‌دهد منزل به منزل»

 

کلیه ی حقوق این وب سایت برای بسیج ورزشکاران کشور محفوظ است