بخشی از وصیتنامه شهید:
«... سخنی با فرصت طلب ها، ضد انقلاب ها و گروهک های چپ و راست و منافقین و ابر قدرت های شیطانی و کلیه کسانی که حتی بوی مخالفت با اسلام و خط امام از آنها به مَشام می رسد
باید بدانید که شما دیگر عمرتان تمام است و این انقلاب بدست حضرت مهدی (عج) ختم می شود
اما من خوشحالم که در برابر شما سازش نکردم و تسلیم نشدم و توصیه ها را نپذیرفتم و حتی به شما رحم نکردم و تنها رضای خدا در نظرم بود
.
به دوستان نزدیکم و هم فکر خودم هم بگویم که شما هم باید آماده شوید برای دفاع از اسلام و نجات قدس و برای جنگیدن در رکاب امام زمان (عج) که سرانجام این راه پیوستن به خداست و تذکر دهم که افراد ضدانقلاب و فرصت طلبان و ابلهان تحریک شده؛ چنانچه من شهید شوم شما را سرزنش خواهند کرد در این مورد صبر پیشه کنید که ان الله مع الصابرین
در تمام امور حتماً فکرتان و عملتان و برخودتان و ... از اسلام فقاهتی گرفته شود
انحراف چون دهانه زاویه است؛ ابتدا کم، سرانجام آن بی نهایت است
.
اما سفارشات آخرم:
تاکید می کنم که امام عزیز را هنوز کسی به درستی نشناخته در این زمینه کار کنید و برایش دعا کنید. در برابر ناملایمات صبر انقلابی پیشه کنید و تسلیم زَر و زُور نشوید. با فئودال ها و سرمایه داران و گروهک های منحرف و خائنین تفاهم نکنید و آنها را از خود برانید
برادران من در هیچ مورد نظرتان از شَرع اسلام پیش بینی نگیرد و خدای نکرده تابع هوا و هوس نشوید
.
خدایا من خجالت می کشم در روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم
بار پروردگارا از تو می خواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم ضمن این که به تمام مقربانت قسمت می دهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی و اگر شهادت را نصیبم گردانی، بدنم را تکه تکه شود که در صحرای محشر شرمنده نباشم
به هر کس بدی کردم مرا حلال کند. در کفنم جمله ای که روی کفن حضرت سلمان نوشته شده بگذارید
لباس را با آرم سپاه در قبر بگذارید.... »
.
وصیتنامه شهید والامقام غلامحسین (حمید) عارف
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد خدای بزرگ را که راه انسان شدن را به ما آموخت و ستایش بی حد ذات مقدسش که جنگ را برای سازندگی و تزکیه مردم و تطهیر محیط و آگاهی انسانها مقرر داشت.
درود بر پیامبر راستین اسلام که راه هدایت بشر را گشود و به ما درس زندگی داد و بر جانشینش (علی و یازده فرزندانش)، مخصوصاً امام حسین(ع) که درس شهادت و ایثارگری را برای ما به یادگار گذاشت، که همیشه رهروان صدیق ایشان با الهام از خونهای پاک آنان، طغیانگران را به زانو درآوردند. و درود بر امام عزیز خمینی بت شکن، که بار دیگر کربلا را زنده کرد و سلام بر شهدای اسلام که خونشان اسلام را بیمه کرد و آن را حیات بخشید.
هر مسلمان بر حسب وظیفه باید شش ماهی یک بار وصیت نامه خودش را بنویسد، که این تجلی اعتقاد به معاد است. اما این مسئله در عصر حاضر مدتش کوتاه گردیده، چرا که دانشگاهی باز شده که یکی از شرایط ثبت نام آن، نوشتن وصیت نامه است.
به هر صورت اینجانب که می خواهم برای سومین بار، جهت دفاع از مکتب و حفاظت و حراست از سرزمین اسلامیمان به جبهه بروم. به سبب این که بر هر انسان واجب است تا از مرزهای اسلام دفاع کند و این نه حق هر مسلمان، بلکه حق هر موجود زنده ایست که وقتی به او تجاوز می شود بر حسب غریزه از خود دفاع کند، چه رسد به ما که انسانیم و مسلمان! قرآن کریم راه دفاع را با تمام ابعادش برای ما روشن نموده است. در هر صورت وصیت نامه بنده از اینجا شروع می شود.
«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[۱]
در اینجا حرف از جهاد است و معامله با خدا، حرف از مال است و جان و ایثار است و عشق، حرف از جنگیدن در راه خدا و کشتن و کشته شدن است. حرف از رهایی از اسارتهاست و حرف از آزادی روح از قفس و حرف از لبیک گفتن به ندای،
«هل من ناصر ینصرنی» امام خمینی، این حسین زمان.
بنابراین، عرضه می دارم: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علیاً ولی الله و ….» ضمن اعلام قبول رهبریت و مرجعیت و ولایت امام خمینی و نایب بودن ایشان از طرف امام عصر(عج) و احترام و اعتقاد کامل به روحانیت در خط امام و همچنین قبول قانون اساسی که خونبهای شهیدان انقلاب اسلامی است و نیز قبول قوای سه گانه و تمام مراکز و ارگانهایی که در خدمت جمهوری اسلامی هستند، مطالبی را به شرح زیر می نگارم:
بیش از ۱۳۰۰ سال است که مسلمانان جهان و شیعیان راستین پیرو علی(ع) پس از شهادت امام حسین(ع) به صورت عمومی و فراگیر قیامی خونین علیه مخالفین اسلام نداشته اند و یکی از درهای بهشت که باب جهاد است تقریباً بسته بود و شجاعت و فداکاری حماسه آفرینان کربلا کم کم حالت داستان به خود گرفته بود و همه باورشان شده بود، که اسلام فقط دین عبادت است و عده ای هم می گفتند حکومت اسلامی فقط از آن معصوم(ع) است و هیچ کس به مسئله حکومت فکر نمی کرد، که یک بار دیگر عاشورایی به وقوع بپیوندد و کربلایی حادث گردد که نتیجه اش برقراری حکومت اسلامی گردد.
اما چون خداوند فرموده:«…إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ…»[۲]،مردم با الهام از این آیه شریفه، شجاعانه تصمیم به تغییر گرفته و ابتدا درون خودشان را اصلاح کرده و بعد به اصلاح جامعه پرداختند و انقلاب کردند. انقلابی که پرچمدار آن از سلاله پاک رسول خدا(ص) و از فرزندان زهرای مرضیه(س)، از ادامه دهندگان راه حسین(ع) است. یک بار دیگر درب جهاد را به روی مشتاقان بهشت، که خدا به آنها لطفی فرموده، گشود و پس از تشکیل حکومت اسلامی، همانند زمان پیامبر(ص) و علی(ع) خداوند برای تزکیه و آزمایش مسلمانان و نمودار معجزات و عملی شدن آیات کریمه اش و برای صدور انقلاب به نقاط دور دست جهان، بر امت اسلامی ما جنگ را مقرر داشت که در این جنگ نعمتهای بسیار نهفته است، که سراسر درس و آزمایش و عاملی است برای استوار شدن اعتقادات و همچنین ارشاد و اصلاح جوانان و دگرگونی افکار پوسیده و تطهیر سرزمینهایی که روزی فساد و عیاشی در آن به اوج رسیده بود و این سرزمین امروز تربت پاک رهروان حسین(ع) شده است. و این بنده ناقابل نیز، مانند مسلمان دلسوخته ای برای حفظ انقلاب، از لحظه شروع جنگ در این فکر بودم که چگونه می توانم از این باغ گلی بچینم و از نعمتهای الهی بهره مند گردم. تا این که خداوند نظر لطف فرمود و کعبه مقصود را زیارت کردم و در آنجا با چشم خود معجزات الهی را دیدم و امدادهای غیبی را مطابق آیات قرآن با صحنه های عملی مشاهده کردم و اکنون برای سومین بار عازم جبهه هستم.
در پیشگاه خداوند شرمسارم که نتوانستم تا کنون برای جمهوری اسلامی خدمتی کنم. امیدوارم که خداوند مرا عفو نماید.
اما حقیقتی که باید بگویم این است که این پیکرهای شرک و بدنهایی که هوای نفسانی مانند خوره آزارش می دهد، فقط خون است که می تواند تطهیرش دهد، و چه خوب می دهد! در این راه عزیزان ما یکی پس از دیگری خدایشان را ملاقات می کنند و ثابت می کنند که پاک هستند و خالص و شایستگی معامله با خداوند را دارند و چه معامله ای از این بهتر که خون بدهی و خونبهایت خدا باشد، تا از آتش دوزخ رهایی یابی و فشار قبر نداشته باشی و در بهشت و در نعمتهای الهی غوطه ور باشی و همچنین با رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) باشی و خداوند از سر تقصیراتت بگذرد و بتوانی دیگران را شفاعت کنی و نزد پروردگارت روزی بخوری. مگر این مقام را جز راه شهادت می توانی کسب کنی؟! ولی مرگ معمول را چه کسی می تواند مجازاتش را تحمل کند، در حالی که در عالم دیگر و در صف محشر برای هر خلاف باید سالها معطل بمانی. پس باید تا فرصت از دست نرفته، استفاده کنیم. اما این راه هم بگویم که در پشت جبهه هم می توان به چنین موهبتی رسید، به شرط این که راهت خدایی باشد.