بسم الله الرحمن الرحیم : وصیت نامه محمود رعیتی : (( و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون )) جنگ ، جنگ است و شرف و عزت ما در گرو همین مبارزات است . ( امام خمینی ) با نام خداوندی که عطاکننده جان و گیرنده آن می باشد قلم به دست گرفته و آن چه را در افکارم به تلاطم درآمده است بر روی صفحه صیقلی کاغذ منعکس می کنم . گفتار و افکاری در ذات هر شخص وجود دارد که اگر انسان آن ها را بر زبان نیاورد چه در این جهان فانی و چه در آخرت روحی پر از درد و رنج را دارا خواهد بود . اگر چه دنیا زیبا و دوست داشتنی است ، دنیا آدم را به طرف خودش می کشد اما خانه پاداش الهی ، خانه – آخرت ، خیلی از دنیا زیباتر است ، خیلی از دنیا بالاتر و عالی تر است . اگر مال دنیا را آخر کار باید گذاشت و رفت پس چرا انسان آن را در راه خدا انفاق نکند . و الفرصۀ تمر السحاب فانتهروا فرص الخیر . امام علی ( ع ) (( فرصت های شایسته را از دست ندهید چون فرصت ها همانند ابر می گذرند )) . آری برادر و خواهر وقت می گذرد عمل خود را امروز نشان دهید تا برای فردا سرمشق شود . بارها شنیده ام که برخی از خواهران و برادران مسلمانم ندا سر می دهند که ای حسین جان ، ای سالار شهیدان کاش روز محشر ( عاشورا ) در صحرای کربلا حضور داشتم و در پای رکابت جانم را نثار می نمودم . ای خواهر و برادر پس دیگر منتظر چه نشسته اید روز موعود فرا رسیده بار دیگر خداوند برای آزمایش بندگانش صحنه را تکرار نمود . سرزمین مان به خاطر آن می جنگند کربلای حسین است و رهبر هم از فرزندان حسین ، سیدی پاک و پیرمرد سیاست و دین و اخلاق . پس ای هم وطن خود را از قید و بندهای این دنیای زودگذر رهائی ده و به سوی سرزمین عشق و شهادت ، کربلای ایران شتاب . (( انا لله و انا الیه راجعون )) ما از خدائیم و به سوی او نیز باز خواهیم گشت و از مرگ نیز باکی نداریم . بالاخره هر موجود زنده ای زندگی معدودی دارد و روزی فرا می رسد که امانت خود را به صاحبش بازپس دهند و جان را تقدیم خداوند کنند . پدر و مادر عزیزم : هر چند می دانم طی هجده سال که در کانون گرم خانواده به سر بردم ناراحتی هائی برای شما فراهم کرده ام و باعث دردسرهائی نیز شده ام اما با این حال می دانم که بخشش پدر و مادر زیاد است پس در این صورت از شما طلب بخشش می کنم و می خواهم که مرا حلال کنید . برادر عزیزم مسعود جان : تو حالا دیگر مردی شده ای ، دوست دارم که در این خانه حکم برق را داشته و نقش آن را برای روشنائی ایفا سازی و کانون گرم خانواده را همیشه روشنی بخشی دیگر این که از شما تقاضا دارم با خواهر و برادرانت با ملایمت و نرمی رفتار کنی و در ضمن هیچ گاه پدر و مادر گرامیم را تنها مگذاری و نگذاری در فراق من احساس ناراحتی کنند . خواهر عزیزم : امیدوارم زینب گونه زندگی کنی و همانند زینب در برابر ناملایمات های زندگی نهراسی و هیچ گاه در برابر ظلم و ستم زورگویان سر تعظیم فرود نیاوری . چند خواسته دارم که امیدوارم به آن عمل شود . 1 – از کلیه دوستان و آشنایان و قومان و خویشان برای من حلالیت طلب کنید . 2 - در تشیع جنازه و مجالس ختم من هیچ کس نگرید . 3 – تا ریشه کن کردن منافقان و متجاوزان داخلی و خارجی تا حد امکان مبارزه کنید . برادران و خواهران مسلمان : درست است که من به خاطر خدا آمده ام و به دنبال آن شهادت ، اما برای خودکشی هرگز . من جانم را امانتی می دانم که الله به من سپرده و من باید در حفظ این امانت بکوشم ولی اگر در راه اسلام احتیاج باشد که جانم را فدا کنم فروگذار نیستم بیشتر سعی من این است که از اسلام و مسلمین دفاع کنم و با سربلندی و پیروزی به خانه باز گردم و در موقع لزوم بتوانم به مکتب خویش خدمت کنم در غیر این صورت : مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است ، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند . آری ، شهدا محفل بشریتند سوختند و محفل بشریت را روشن کردند . والسلام برادر محمود رعیتی .