كدشناسايى :1801291 كدبايگانى :6620391 نام :ولى‌اله نام خانوادگى :نورى نام پدر :فتح‌اله تاريخ‌تولد :18/12/1340 ش.ش :2249 محل‌صدورشناسنامه :كارخانه‌قند تاريخ شهادت :17/03/66 نوع حادثه :توسطضدانقلاب شرح حادثه :توسطضدانقلاب-درگيرى‌مسلحانه استان :بنيادشهيداستان‌فارس شهر :اداره‌بنيادشهيدمرودشت وصيت‌نامه : % نورى ولى اله 1801291 متن وصيت نامه ولى اله نورى. بسمه تعالى. ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوريه و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ؟؟؟ الذى بايعتم و ذلك هو الفوز العظيم (قرآن كريم). خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده آنها كه در راه خدا جهاد مى كنند چه دشمنان دين را بكشند يا خود كشته شوند اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده است و از خدا باوفاتر به عهد كيست. اى اهل ايمان شما بخود در اين معامله «خريدارى بهشت آيد» به جان و مال بشارت دهيد كه اين معامله با خدا به حقيقت سعادت و پيروزى بزرگى است. كسى كه از شهادت مى ترسد مكتب او اسلام نيست (امام خمينى). بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش خمينى كبير سالهاى فراوان از عمرم سپرى شد و شبها و روزها پشت سر هم از راه رسيدند و بگذشتند و چهره واقعى زندگى همچنان براى من تيره و تار و بشكل معمايى ناگشودنى همواره آزارم مى داد. با گذشت روزگاران آن چهره ملكوتى زندگى پوشيده تر مى گشت از آن هنگام كه راهى كوى آن معبود محبوب گشتم نخستين پرده اى كه از جلو چشمانم كنار رفت پرده نادانى ام بود كه گمان مى كردم زندگى فقط ماديان است بلكه نه اينطور نبود. خدايا عشق به يگانگى در من رشد كرده و من را بسوى تكامل مى برد. الهى مى دانم كه كرم و فيض و بخشش تو نسبت به تمام بندگانت بسيار است از تو مى خواهم كه فيض و كرمت را متوجه عمر رهبر نمايى و به ايشان عمر طولانى عطا نمايى تا مستضعفين جهان بتوانند در سايه اين عالم مجاهد از بند شياطين نجات يابيد. من راهم را شناخته ام و با آگاهى و علم كامل و به فرمان امام و رهبر كبير انقلاب و به پاس نعمات الهى بيارى حق در راه حق و براى حق بسوى جبهه هاى نبرد حق عليه باطل حركت كرده ام و اين همان راه حسين (ع) سرور شهيدان است. من با خدا معامله مى كنم بنابراين خوشحالم چونكه مى دانم با چه كسى معامله مى كنم. برادران و خواهرانم اين نهضت بايد ادامه يابد چون چشم تمام محرومان و مظلومان جهان به اين نهضت دوخته شده است. پس بياييم از ادامه دهندگان راه اين نهضت باشيم و خداى ناكرده با عمل خلاف خود سد راه اين نهضت نگرديم كه در روز قيامت بايد به خاطر كارهاى خلافمان جوابگو باشيم. اما چند وصيت به برادران و خواهرانم ملت سلحشور ايران به حرفهاى منافقين گوش ندهيد. تحت تأثير اين بلندگوهاى تبليغاتى گروهكها قرار بگيريد و هرچه رهبر و ديگر عالمان ربانى گفتند گوش دهيد. نصايح رهبر را با جان و دل بخريد. روحانيت را تنها نگذاريد. هرگز از صحنه خارج نشويد زيرا بيرون رفتن مردم از صحنه يعنى داخل شدن بيگانه. آيت الله منتظرى را فراموش نكنيد و فرامين ايشان را همچون فرامين امام ارج نهند. خانواده عزيزم اگر شهيد شدم بر مزارم گريه نكنيد و اگر اسير شدم انتظار آمدنم را نكشيد. بخدا شهادت راهى است كه خودم داوطلبانه انتخاب كردم و شهادت گريه ندارد. بخدا به راهى نرفته ام راهى رفته ام كه سرورم حسين ابن على (ع) به من معرفى كرد اما دلم مى خواهد همينطور كه من به نداى حسين (ع) لبيك گفتم مادر عزيزم و همسرم هم مانند زينب صبر و حوصله پيشه كنيد. همسر و مادرم اگر دوست داريد روحم شاد شود گريه و زارى نكنيد بخدا شهادت سعادت است و نصيب همه كس نمى شود. مادر عزيزم باور كن بخاطر آن شير پاكى كه تو به من دادى من اين طور پرورانده شدم و پدر عزيزم بخدا باور كن كه خودم خوب درك مى كنم كه چه زحماتى براى من كشيدى و خودم خوب مى دانم كه تو چقدر مرا دوست داشتى و مهربان بودى. اما من نتوانستم در مقابل اين زحمات كارى براى تو بكنم اما خوشحاليم به اين است كه چه پاداشى از اين بهتر كه تو در فرداى قيامت در صف انبياء قرار دارى و جلو حسين (ع) سربلندى. و اما برادران و خواهرانم شما نور چشم من بوديد خواندن قرآن را فراموش نكنيد. نماز ستون دين است با خلوص نماز بخوانيد و اگر از من ناراحتى ديديد حلال كنيد. در پايان اجر تمامى خواهران و برادران كه در تشييع من زحمت كشيدند و قدم رنجه نمودند با خداى بارتعالى. در ضمن از كليه برادران مى خواهم اگر طلبى از من داريد از پدرم بگيرد اگر در اين چند صباحى كه زنده بودم كسانى از من ناراحتى ديده اند همين حالا حلالم كنند و از كليه خواهران و برادران حلال بودى مى طلبم. والسلام 3/12/62. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.

سردار شهيد ولي الله نوري در سال 1340 در سعادت شهر و در خانواده اي شيفته اهل بيت عصمت و طهارت (ع) چشم به جهان گشود و تحت توجهات پدر و مادري مهربان، رشد و پرورش يافت. وي اولين فرزند خانواده بود و به همين دليل در جمع آشنايان و اقوام از علاقه و احترام خاصي برخوردار بود. فتح الله – پدر شهيد – همزمان با سن مدرسه، او را دريكي از دبستانهاي  سعادت شهر ثبت نام كرد و ولي نوري نيز با جديت تمام سالهاي تحصيل را پشت سر گذاشت و بعد از سالها تلاش و كوشش موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد. شهيد ولي نوري ايام نوجواني خود را در سالهاي خون و قيام گذراند و با وجود سن كم در بسياري از تظاهرات و راهپيماييها شركت كرد. وي در مهر ماه سال 1361 رسما به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و بعد از گذراندن دوره هاي مختلف آموزش در پادگان امام حسين (ع) خود را براي دفاع از اسلام و ايران اسلامي آماده كرد. سرزمين خونرنگ خرمشهر در همان سال پذيراي قامت رساي آن پاسدار سرافراز بود و رشادتها و قهرمانيهاي اين دلاور مرد عرصه هاي نور را به نمايش گذاشت. وي از آن پس به دفعات در جبهه هاي جنوب و غرب حضور يافت و با پذيرفتن مسئوليت هاي مختلف در چندين عمليات شركت كرد. سردار شهيد ولي الله نوري كه در سالهاي جنگ، عهده دار مسؤوليت پرسنلي سپاه مهاباد بود بعد از مدتي به دليل بروز رشادتهايش، به سمت فرماندهي گردان منصوب شد و چندين ماه در اين مقام مقدس، با دشمنان انقلاب و منافقين به نبرد و مبارزه پرداخت. وي با وجود برجستگي هاي نظامي، عارفي وارسته بود كه جز خدا و رضاي حق به چيزي نمي انديشيد. تواضع، ايمان، اخلاص و شجاعت از ويژگيهاي بارز اخلاقي وي بود، آن عزيز با تماموجود، در خدمت مردم محروم بود و مدتي كه در كردستان حضور داشت، چنان درخشيد و چنان شخصيتي والااز خود بروز داد كه مردم دل در گرو  محبت او سپرده و به او فعاليتها ي خالصانه او علاقه نشان دادند. وي از روحيه اي بالا برخوردار بود و در شبهاي عمليات به ديگران از روحيه اي بالا برخوردار بود و در شبهاي عمليات به ديگران روحيه مي داد و همواره همرزمان و نيروهاي تحت امر خود را به اخلاق و آداب اسلامي سفارش مي كرد.  سردار شهيد ولي الله نوري عاشق اسلام، انقلاب و امام (ره) بود و سرانجام نيز جان عزيز خود را در گرو اين عشق ماندگار تقديم كرد. آن شهيد عاليقدر پس از دو سال خدمت شايسته در جبهه غرب و علي رغم تمام تهديدها و مشكلات، تا آخرين لحظه به مبارزه ادامه داد، تا آنكه سرانجام در تاريخ هفده خرداد 1366 به همراه شش تن از همسنگرانش در كمين دشمن بعثي قرار گرفته، پس از چندين ساعت مبارزه، به در جه رفيع شهادت نايل آمد و نشان پر افتخار زخم را به سينه ما لامال از عشق خود نصب نمود.  پيكر مطهر آن پاسدار شهيد چند روز بعد، طي مراسمي باشكوه در سعادت شهر تشييع و در جوار ديگر همرزمان به خون خته اش به خاك سپرده شد.